پوریم

آن زمان که آدم خلق شد هرگز در این فکر نبود,روزی خواهد آمد که باید زمین را ترک گوید

پوریم

آن زمان که آدم خلق شد هرگز در این فکر نبود,روزی خواهد آمد که باید زمین را ترک گوید

עניים חסרי אונים - غریب درمانده(یاداشت پنجاه و دوم)


بت پرستان با کشتی در دریا سفر می کردند و کودکی یهودی در میان مسافر آن کشتی بود . ناگهان طوفان عظیمی برخاست و بت پرستان هر یک بت خود را برداشتند و به آن دعا کردند تا شاید از غرق شدن نجات پیدا کنند، اما این کار فایده ای نداشت . آنها وقتی فهمیدند دعایشان بی نتیجه است به آن کودک یهودی گفتند: "فرزند برخیز و به درگاه خدایت دعا کن ، شاید ما را نجات دهد، چون شنیده ام که هرگاه به درگاه او پناه ببرید، به شما پاسخ خواهد داد و او قادر و تواناست". کودک بلافاصله به تفیلا (نماز) ایستاد و از صمیم قلب از خداوند تقاضای نجات کرد . خداوند دعای او را اجابت کرد و دریا آرام شد. هنگامی که به خشکی رسیدند همگی از کشتی پیاده شدند تا آنچه نیاز داشتند تهیه کنند. آنها از کودک یهودی پرسیدند :"آیا تو قصد خرید نداری؟" او جواب داد :"از من غریب درمانده چه توقعی دارید؟" آنها گفتند :"تو خودت را غریب و درمانده می دانی؟ غریب و درمانده ما هستیم که اینجا ایستاده ایم اما خدایان (بت ها) ما در سرزمین بابل هستند. هرکدام از ما در جایی خدایی داریم . اما هیچ کدام از آنها هیچ فایده ای ندارند و کاری از آنها ساخته نیست. در صورتی که تو به هرکجا که بروی خداوند نیز همراه تو است" . آن موقع کودک دریافت که ایمان و تفیلا (دعا) چه قدر با ارزش هستند.


עובדי עבודה זרה שנוסעים בספינה בים הנוסעים של הספינה היו בין ילדים יהודים.לפתע סערה גדולה התעוררה ולקחה אלילים האליל שלו מתפללים כל ואז הם התפללו להינצל מטביעה, אך ללא הועיל. הם אינם יעילים כאשר הם
לילדים יהודים ואמר: "הילד ער, נא לנמל, אולי נוכל להציל, שמעתי בכל פעם שהוא מקל על היציאה, תוכלו לענות והוא היה מסוגל ומוכשר. "הילד מיד (תפילה) עומד, ובכנות לבקש מאלוהים להינצל. שה 'נענה לבקשתו והים היה רגוע. כאשר הספינה הגיעה ליבשה, כולם נחתו להשיג את מה שהם צריכים. ילדים יהודים מתבקשים: "אתה לא קונה?" הוא השיב: "מה אתה מצפה שאני חסר אונים זר?" הם אמרו: "אתה יודע עניים וחסרי ישע מסכן וחסר אונים אנו עומדים כאן? אבל האלים (אלילים), אנחנו בארץ בבל. לכל אחד מאיתנו יש אלוהים במקום כלשהו. אבל אף אחד מהם יש טעם אחד מהם לא עובד. אם אתה הולך בכל מקום בו הוא ה 'עמך. "
הוא מצא כי ילדים  אמונה (תפילות) הם בעלי ערך כל כך.

הגירה - کوچ(یاداشت پنجاه و یکم)


وقتی روحی بزرگ گرفتار قفس حقارتها گردید , سر به عصیان میگزارد .

و حقارت را تاب نتواند آرد .
افسوس بر آن بزرگی که دلخوش بر حقارتهای زنده بودن گردید , که خویش در بر خویش قفس میتند و از سستی قفسش میهراسد .


כאשר הנשמה הגדול היה כלוא בכלוב למטה, ראש המרד.
וקמח לא יכול לסבול את ההשפלה.
זה היה חבל מאוד כי שבי  בחיים, מי בכלוב שלו  והפחדים של חולשה.